دلم برای دانشآموزهای کلاسم میسوزد، برای این نوــجوانها.
هرچه باشد، دهیازده سالی از من کمسنترند.
حقشان است که امیدوار باشند. حقشان است که چشمشان به آینده باشد.
تقصیری ندارند اگر در کلاس، از هرچه میگوییم و میشنویم، به کژی و کاستی و تنگنا میرسیم.
تقصیری ندارند اگر من خودنگهدار نیستم و نمیتوانم نگویم.
حق ندارم مأیوسشان کنم، و میکنم.
حقشان است که امیدوارانه زیست کنند، و نمیکنند.
و سهم من کم نیست در این بدی و بدبینی.
هیچ بعید نیست کسی کورسویی ببیند و پِیَش را بگیرد و به روشنایی برسد.
حق ندارم این جویندگی را بکاهم، و میکاهم.
نه دامیست نه زنجیر، همه بسته چراییم
چه بندست و چه زنجیر که برپاست، خدایا
- دوشنبه ۲۱ آبان ۹۷
- ۲۰:۳۷