بهتوصیۀ یکی از دوستانم، میخواهم جزء از کل را بخوانم. به کتابخانه میروم و از کتابدار میخواهم بگوید کتاب موجود است یا نه. خانم کتابدار قبل از اینکه بگردد، میگوید: «آره، داریم. اتفاقاً تازه هم اومده. بذارین بگم کجاست.» بعد نام کتاب را وارد میکند و شمارهٔ ثبتش را میدهد. میروم و هرچه میگردم، پیدا نمیکنم. برمیگردم پیش کتابدار. این بار خودش میآید و دنبال کتاب میگردد. او هم مثل خودم، پیدا نمیکند. میگوید: «باید باشه؛ چون امانت نبردنش.» اما خب، نیست.
آخرسر ناامید میشود و میگوید: «این هم لابد پروازی شده.» میپرسم: «پروازی؟» میگوید: «آره، کتابهایی که جدید میآد، بعضی وقتها بدون اینکه کسی امانت بگیره از کتابخونه خارج میشه و بعد از یه مدتی برمیگرده. بهش میگیم پروازی.»
چه جالب. «استاد پروازی» و «استاندار پروازی» شنیده بودیم؛ اما کتاب پروازی نشنیده بودیم. این هم از کتابخوانهایمان. باز دمشان گرم که اگر میبرند، برمیگردانند؛ برنمیدارند برای خودشان و میراثبرهایشان.